معنی پم هکاردن - جستجوی لغت در جدول جو
پم هکاردن
پهن کردن، گستردن
ادامه...
پهن کردن، گستردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جر هکاردن
جر و بحث کردن، مشاجره نمودن، بالا آوردن صدا، جر و بحث کردن، پایین آوردن
ادامه...
جر و بحث کردن، مشاجره نمودن، بالا آوردن صدا، جر و بحث کردن، پایین آوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پمد هاکردن
اهدا کردن لباس به شخص کم بضاعت
ادامه...
اهدا کردن لباس به شخص کم بضاعت
فرهنگ گویش مازندرانی
پف هاکاردن
دمیدن، فوت کردن
ادامه...
دمیدن، فوت کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پس هاکردن
قی کردن، کنار نهادن
ادامه...
قی کردن، کنار نهادن
فرهنگ گویش مازندرانی
په هاکردن
شکافتن، باز کردن، جدا کردن
ادامه...
شکافتن، باز کردن، جدا کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پیش هکاردن
بستن، بستن در و پنجره و یا چیز دیگر، بدرقه کردن
ادامه...
بستن، بستن در و پنجره و یا چیز دیگر، بدرقه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پی هاکردن
بریدن پای حیوان زنده، چاق شدن، فوت کردن، دمیدن، باز کردن، پی بردن، پی بردن به اسرار
ادامه...
بریدن پای حیوان زنده، چاق شدن، فوت کردن، دمیدن، باز کردن، پی بردن، پی بردن به اسرار
فرهنگ گویش مازندرانی
جم هاکردن
جمع آوری کردن، مرتب کردن
ادامه...
جمع آوری کردن، مرتب کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پش هاکردن
بستن در، بدرقه کردن
ادامه...
بستن در، بدرقه کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
دمل هکاردن
کوله باری را به دو بند ترکه ای بستن
ادامه...
کوله باری را به دو بند ترکه ای بستن
فرهنگ گویش مازندرانی
دم هاکردن
موی دماغ کسی شدن
ادامه...
موی دماغ کسی شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
رج هکاردن
نشان کردن، نشان چیزی را گرفتن، درست کردن کاری یا چیزی، پیدا
ادامه...
نشان کردن، نشان چیزی را گرفتن، درست کردن کاری یا چیزی، پیدا
فرهنگ گویش مازندرانی
رت هکاردن
جدا شدن، رها شدن، پاره شدن
ادامه...
جدا شدن، رها شدن، پاره شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
رخ هکاردن
برخاستن، صدای برخاسته از کشیده شدن جسمی بر جسم دیگر
ادامه...
برخاستن، صدای برخاسته از کشیده شدن جسمی بر جسم دیگر
فرهنگ گویش مازندرانی
رش هکاردن
روان بودن، روان شدن، جنبش داشتن
ادامه...
روان بودن، روان شدن، جنبش داشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
پل هاکردن
پیله کردن، لجاجت به خرج دادن
ادامه...
پیله کردن، لجاجت به خرج دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
پله کاردن
سمج شدن کودک نسبت به مادر، پیله کردن، تنبیه شدید کردن
ادامه...
سمج شدن کودک نسبت به مادر، پیله کردن، تنبیه شدید کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پر هکاردن
پرکندن مرغ و پرنده
ادامه...
پرکندن مرغ و پرنده
فرهنگ گویش مازندرانی
نم هکاردن
نام گذاری کردن
ادامه...
نام گذاری کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پل هکاردن
انحنایی که مسیر پرواز پرنده از لحظه ی پرش از زمین تا رسیدن
ادامه...
انحنایی که مسیر پرواز پرنده از لحظه ی پرش از زمین تا رسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
پمن هکاردن
پیمانه کردن، اندازه گیری مساحت زمین
ادامه...
پیمانه کردن، اندازه گیری مساحت زمین
فرهنگ گویش مازندرانی
په هکاردن
باز کردن، گشودن، خجالت کشیدن، تعارف کردن، باز کردن در و پنجره، باز گرداندن به عقب، بریدن قسمتی از
ادامه...
باز کردن، گشودن، خجالت کشیدن، تعارف کردن، باز کردن در و پنجره، باز گرداندن به عقب، بریدن قسمتی از
فرهنگ گویش مازندرانی
پی هکاردن
قطع کردن، بریدن رگ و پی حیوان با تبر، زخم زدن به درخت که
ادامه...
قطع کردن، بریدن رگ و پی حیوان با تبر، زخم زدن به درخت که
فرهنگ گویش مازندرانی
جم هکاردن
جمع کردن، گردآوردن
ادامه...
جمع کردن، گردآوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
چم هکاردن
عادت کردن، قلق کسی را به دست آوردن، آماده کردن، راضی کردن
ادامه...
عادت کردن، قلق کسی را به دست آوردن، آماده کردن، راضی کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پت هاکردن
کچ کردن، پیچاندن، منحرف کردن
ادامه...
کچ کردن، پیچاندن، منحرف کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پلی هکاردن
یک سو شدن، کندن، از پا انداختن حریف، این طرف آن طرف کردن.، پشت و رو کردن، از پای در آوردن
ادامه...
یک سو شدن، کندن، از پا انداختن حریف، این طرف آن طرف کردن.، پشت و رو کردن، از پای در آوردن
فرهنگ گویش مازندرانی
پپه هکاردن
پف کردن و ژولیده شدن موهای بلند
ادامه...
پف کردن و ژولیده شدن موهای بلند
فرهنگ گویش مازندرانی
پرت هکاردن
پودر کردن، ریز ریز نمودن
ادامه...
پودر کردن، ریز ریز نمودن
فرهنگ گویش مازندرانی
پخ هکارده
اخم کرده
ادامه...
اخم کرده
فرهنگ گویش مازندرانی
پچی هکاردن
مخروطی چیدن محصول جمع شده ی برنج و گندم قبل از کوپا، جهت پیشگیری
ادامه...
مخروطی چیدن محصول جمع شده ی برنج و گندم قبل از کوپا، جهت پیشگیری
فرهنگ گویش مازندرانی
پتی هکاردن
فرو کردن، سپوختن
ادامه...
فرو کردن، سپوختن
فرهنگ گویش مازندرانی
پته هکاردن
آب پز کردن مانند: آلوی آب پز و باقلای آب پز
ادامه...
آب پز کردن مانند: آلوی آب پز و باقلای آب پز
فرهنگ گویش مازندرانی
سخ هکاردن
سیخ کردن
ادامه...
سیخ کردن
فرهنگ گویش مازندرانی